نازگل ماماننازگل مامان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

محیا گلی

نامه ای به تو....7

1390/12/20 15:01
نویسنده : sara
408 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عقشم.

امروز بابایی تونست وام خونه مون و جور کنه. تا بعد از عید انشالله خونمون و بسازیم. تو یه روستای نزدیک به شهره/ برای همون من یه خورده ناراحت بودم. اما بابا گفت دستمون که جلو بیفته تو شهر خونه میگیریم. روستا خوبه اما همین رفت و امد هاش خیلی سخته. مگه ماشین داشته باشیم که راحت باشه. و گرنه جونت لب جاده در میاد. البته ما موتور داریم هر جا میریم میایم بابا میبره و میاره مون. هی قول میده یه روز میبرمت زمین و ببینی هی میگه باشه یه وقت دیگه. انگار نه انگار من زنشم. هر طور مایله کاراش و انجام میده. توقع داره منم هیچی نگم و با لبخند بگم خوبه هر چی تو بگی همونه. خلاصه از دست اخلاق های بابات دارم دیونه میشم. تو که دوست نداری یه مامان دیونه داشته باشی هاااااااا پس روزی که اومدی سعی کن یه بچه خوب و آروم باشی نه یه بچه نق نقو خوب؟ آفرین دخملی یا پمسلی خودم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نایسل
20 اسفند 90 12:43
عزیزز دلم مردا همین هستن مهم اینه به فکر تو و زندگی اته میخواد برات یه خونه خوشگل بسازه
جاش مهم نیست مهم اینه که
خونه خودته
و تازه روستاهای نیشابور که روست محسوب نمیشن همه شون تا شهر یه ربع راهه
ایشالا همه چی درست میشه

و آسه آسه صبر کن باید از صفر شروع کنی گلم

مرسی
نایسل
20 اسفند 90 12:44
واسه این که اهنگم ناراحتت کرد متاسفم خودمم خیلی احساساتی شدم عزیزم


اشکالی نداره من دوستش دارم
مامان نفس طلایی
22 اسفند 90 16:51
مهم اینه که خونه خونه ی خودته ... ارامشش از هر جای دیگه بیشتر
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا گلی می باشد