کمی درد دل
خیلی دلم میخواد دوباره درد دل کنم تا شاید کمی سبک شم
تقریبا 28 شهریور اسبابام و از خونه عباس بردم تا خونه بگیرم.
اخه خونه بابام جایی نداشتم زن بابام اجازه نمیداد اونجا باشم میگفت بچت نجستی داره! انگار بچه من چند بار خونشون و نجس کرده بود
اومدم خونه گرفتم یه اتاق سه در چهار ماهی 50 تومن بازم شکر
بعد از اولین دادگاه عباس زنگ زد که میخوای چیکار کنی گفتم اون زنه نباشه میام زندگی میکنم.
گفت اون به تو کاری نداره تو هم بهش کاری نداشته باش. گفتم باشه اما بچه ها رو نگه نمیدارم گفت نه اونا با تو باشن
بحثمون گرفت و نشد چند بار هم من پیش قدم شدم اما باز سر اون زنه بحثمون شد. به خدا موندم چیکار کنم که اون نجس از زندگیم بره بیرون
شبا تو اون خونه دق میکنم از تنهایی
کاش یه دوست داشتم شبا میومد پیشم
یه شب ویار کردم به کباب تا رفتم اون کباب و خریدم خودم کباب شدم از ساعت 5 تا 7 تو خیابونا راه میرفتم تا یه مغازه باز باشه
نه دلی دارم که از بچم بگذرم نه میتونم تنهایی به دوش بکشمش
موندم چیکار کنم.
به هر دعا نویسی که بهم گفتن رفتم بیفایده بوده هر دعایی رو که گفتن خوندم. بازم...!!!
زنه به عباس گفته میخوام بهت ثابت کنم اونی که کم میاره سارای نه من
آخه من چه گناهی کردم که باید این طوری بسوزم. عباس هم که های میاد طرفم تا میخوایم خونه بگیریم همه چی خراب میشه
دعا نویسه میگفت اون میاد طرفت اما اون زنه دعاش قوی تره
میرم سر کار اما خسته میشم تمام بدم داره از درد میترکه دلم میخواست یکی بود تمام بدنم و ماساژ میداد انقدر درد دارم که خدا میدونه میرم زعفرون زدن روزی15 تومن میدن دنبال کار اسون تر هم بودم مثلا منشی اما بهم نمیدن به خاطر بچه
انقدر جوش میزنم میترسم بچم طوریش بشه
به خدا موندم چیکار کنم تا اون زنه زندگیم و رها کنه
تا عباس میخواد ولش کنه فورا بهش پول میده اونم که غرض و قسط داره از خداشه
خودش میگه زنه خیابونیه اما بزار بتیغمش ولش میکنم بزار خودش بره کی میره من نمیدونم
عباس خیلی بی غیرت شده که من و تو این وضع رها کرده نمیدونم چه طوری میخواد جواب دل شکستم و بده