نازگل ماماننازگل مامان، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

محیا گلی

حرف های خودمانی 2

1397/3/30 10:51
نویسنده : sara
404 بازدید
اشتراک گذاری

امروز میخوام از بلاهایی که سرت اومد و شکر خدا بخیر گذشت برات بگم

یه کمد چوبی بزرگ داشتی یادته که لباس هات گذاشته بودم داخلش؟

تازه اسباب کشی کرده بودیم. هنوز وسایل و جابجا نکرده بودیم. من مشغول چیدن وسایل بودم که یه دفعه یه صدایی اومد. وحشت زده خودم و رسوندم تو اتاق خواب، فقط خدا بهم رحم کرده بود. هم به من هم به شما ولی اول به من، خدایی نکرده تمام دلخوشی زندگیم و ازم نگیره و برای همیشه بدبختم کنه

رفته بودی تو کمد بازی کنی به قول خودت قایم بادک ، کمد افتاده بود روت و شکر خدا پنکه جلوش و گرفته بود. و تو اون زیر میخندیدی، من سراسیمه جیغ میزدم و وقتی خنده ی تو رو دیدم اروم شدم. بهنام پسر عمه مژگان سریع کمد رو از روت برداشت و تو حتی یه خراش هم ندیدی. الان که دارم مینویسم به خدا اشک تو چشام جمع شده و دوباره شکر میکنمش که بچم و دوباره بهم بخشید. اونجا فقط 2 سالت بود.

یه بار دیگه در 3 سالگی همون کمد افتاد روت و حتی شیشه هاش هم نرم شد. رو سرت و این بار هم بخیر گذشت به لطف همون خدایی که دوباره بهم بخشید تو رو و هیچ کار نشدی من فرداش کمد رو دادم. بردن. دیگه از اون کمد بدم میومد. چند ماه بعد با همسایه ها رفته بودیم بهشت فضل (بهشت مردگان) در شهر نیشابور. مریم خانم قبر یه پسر 4 ساله رو نشون داد و گفت این بچه کمد افتاده روش. من سر اون قبر زار زدم و گفتم خدایی که جون دادن و جون گرفتن برات یه لحظه هم کار نداره شکرت و شکرت که محیام و برام نگه داشتی(بخش اول)

پسندها (9)

نظرات (9)

مامان عفیفهمامان عفیفه
30 خرداد 97 11:13
خداروشکر که اتفاق بدی نیفتاده
sara
پاسخ
خسته
مامانمامان
30 خرداد 97 11:41
واقعا خیلی ازدست دادن فرزند سخته.منم ازنوشته ی شماگریم گرفت.انشاالله خداهمه بچه هارو سلامت درپناه خودش حفظ کنه و هیچ پدرمادری داغ فرزند نبینه.
خداروشکرکه محیاجون سلامته.عاقبت بخیرباشه
sara
پاسخ
ممنونم عزیزم خدا همه بچه ها رو حفظ کنه در پناه خودش
عمه فروغعمه فروغ
30 خرداد 97 13:37
خدا حفظش کنه...بلا ازش به دور
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
30 خرداد 97 14:39
خدا رو شکر بخیر گذشتخسته
مامان صدرامامان صدرا
30 خرداد 97 16:31
خداروشکر که بخیر گذشته 😥😥
sara
پاسخ
اره واقعا
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
31 خرداد 97 15:53
خدا رو شکر بخیر گذشته
یه بار هم این اتفاق برا گل پسر ما افتاد ولی خدا رو شکر اونم بخیر گذشت .گل
sara
پاسخ
خدا به ما مادر ها رحمش میاد
 
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
31 خرداد 97 22:11
واقعا خدا رو شکر که به خیر گذشت. من هم یه همچین تجربه ای داشتم و اون هم به خیر گذشت و واقعا درکت می کنم.
مامانیمامانی
1 تیر 97 10:37
خداروشکر که بخیر گذشته
مامانیمامانی
1 تیر 97 10:38
با افتخار دنبال شدید. خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
sara
پاسخ
حتما
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا گلی می باشد