قربون دختر آینده نگرم برم من
دیروز یکی از همسایه ها مون دخترش یه تبلت داشت که میخواست بفروشه گفت ببرین قیمت بزارین برا محیا بردار
به محیا گفتم اگه قیمتش بالا باشه نمیخرم برات.
خلاصه همسایه داد دست محیا گفت امروز دستت باشه ببینی سالمه یا نه؟
اونم که طبق معمول ظهر ها بیداره حسابی با تبلت بازی کرد و عکس و فیلم گرفت از خودش و بابا بزرگ دو چرخه شو خلاصه تبلت گفت غلط کردم محیا خانم دست از سرم بردار،
یک دیروزی رو من یه خواب راحت گرفتم. خخخخخخخخ
رفتیم تبلت رو قیمت کردیم تو فروشگاه لبتاب و تبلت
به محض اینکه فروشنده قیمت رو گفت محیا جونم دستپاچه پرسید مامان جون چی میگن 500 تومن گرونه؟؟؟؟؟
گفتم اره مامانی پولم نمیکشه آخه کلاس های رباتیک هم هست که از ترم آینده میخوای بری
طبق حساب کتاب من ترمی 150 باید بدم اونجا و پول برا تبلت نمیرسه
محیا هم نه آورد نه برد سریع در جواب گفت: تبلت به چه درد من میخوره همون لبتاب مون خوبه هم فیلم داره هم بازی البته باشه خیلی خوبه ولی کلاس هام مهم تره برم رباتیک یاد بگیرم. مهندس میشم دکتر میشم. برم بانک کارمند بشم مگه نه مامانی؟
دختر همسایه باهام اومده بود گفت لا حول ولا قوت الا به الله به این بچه سارا تو با محیا خیلی خوشبختی
بچه ای که انقدر آینده نگر باشه و از ارزو هاش بگذرهیه روز آدم بزرگی میشه. این و مطمعن باش
بعد دختر همسایه مریم خانم گفتن میتونی قسطی بدی و برش داری تبلت رو انشاالله بتونم برات بخرم دختر نازم
روی تو هر چه سرمایه گذاری کنم بازم کمه مهربونم دختر آینده نگر مامان